امشب دلم برای خاله سوخت. ولی دلسوزیم هم به آدمیزاد نرفته. گفتم کاش مادرش زودتر فوت می‌کرد و باری از دوشش برداشته می‌شد. دیگه هر روز این‌همه نمی‌روند که برسه بهش و نازشو بکشه که بره دستشویی یا قرصشو بخوره؛ با شوهرش این‌قدر به مشکل نمی‌خورد؛ شاید مجبور نمی‌شد خودشو بازنشست کنه و سر کارش می‌موند. بعد یاد مامان افتادم که چقدر ممکنه بدحال بشه از داغ مادرش و دلم راضی نشد. می‌دونم اصلا چیزی به خواست من نیست ولی این پیرزن هر چند وقت یک‌بار تا یک قدمی مرگ می‌ره و برمی‌گرده و به خدا که هربار دختراشو هم تا همون‌جا می‌کشونه. گاهی ترحمم رو جلب کرده ولی هیچ‌وقت نتونستم دوستش داشته باشم.

نگو توی این شبا نمی‌دونی من چیه دردم

What a shame she's fucked in the head

در دیزی هم باز بود البته

ولی ,مادرش ,هم ,دلم ,خواست ,چیزی ,ولی این ,این پیرزن ,نیست ولی ,من نیست ,به خواست

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خدمات پکیج ایران رادیاتور در شیراز - فلاح زاده تبلیغات کالا و لوازم ها دانلود و خرید کتاب مجله اینترنتی بازار دانلود رایگان جزوه و خلاصه کتاب برداشت نامحدود از مانی بردز دانلود آهنگ مجله خبری پرشیا پرس بیشتر بدانیم تابان مارکت